یازده ماهگی مانیا
فرشته نازم یازده ماهگیت رو اینگونه برات بازگو میکنم: مانیای زیبای من از بازی کردنات بگم،شبا بابایی حسابی خوابش میاد و تو هم حس و حال خواب نداری،یه شب تصمیم گرفتیم که برقا رو خاموش کنیم که بلکه بخوابی ولی تو اصلاً قصد خوابیدن نداشتی.بابایی خودش رو به خواب زد و شروع کرد به خروپف کردن که یهو تو هم شروع کردی ادای بابا رو در آوردن و " خ خ پف پف ".وای مانیا جونم اون لحظه خیلی خوردنی بودی و من وبابایی نمی دونستیم که چکار کنیم و حسابی بوسیدیمت. عزیزتر از جانم این روزا بعد از ظهر که هوا خوبه با هم میریم پیاده روی و شما هم با واکرت به راحتی میتونی ...
نویسنده :
مامان مژده
17:49