مانیا فرشته همیشه شادمانیا فرشته همیشه شاد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

مانیا فرشته همیشه شاد

یازده ماهگی مانیا

1393/5/14 17:49
نویسنده : مامان مژده
907 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته نازم یازده ماهگیت رو اینگونه برات بازگو میکنم:

       مانیای زیبای من از بازی کردنات بگم،شبا بابایی حسابی خوابش میاد و تو هم حس و حال خواب نداری،یه شب تصمیم گرفتیم که برقا رو خاموش کنیم که بلکه بخوابی ولی تو اصلاً قصد خوابیدن نداشتی.بابایی خودش رو به خواب زد و شروع کرد به خروپف کردن که یهو تو هم شروع کردی ادای بابا رو در آوردن و "خ خ پف پف".وای مانیا جونم اون لحظه خیلی خوردنی بودی و من وبابایی نمی دونستیم که چکار کنیم و حسابی بوسیدیمت.

       عزیزتر از جانم این روزا بعد از ظهر که هوا خوبه با هم میریم پیاده روی و شما هم با واکرت به راحتی میتونی راه بری،تازه چند قدمی هم بدون کمک بر میداری اینطوری که بابایی دستت رو ول میکنه و تو هم یکی دو قدم اول رو به آرامی برمیداری ولی بعدش میدوی بغل مامان،بعضی وقت ها هم وسط راه می افتی اون وقته که دلم حسابی برات میسوزه.هر روز هم به تعداد قدمات اضافه میشه.

       نفس مامان قبلاً که گل سر یا گیر سر مامان می افتاد شما فوری میذاشتی دهنت ولی تو این ماه دیگه میدونی که برای دهن نیست و مال سره.رو زمین که بیفته بلند میکنی و میذاری روی سرت،همین کار رو هم برای لباس انجام میدی.

       گل نازم اواخر این ماه هوا گرم شد و منم نگران بودم که گرما زده نشی.بابا جعفر و مامان بزرگ اومده بودن بهمون سر بزنن و ما هم از این فرصت استفاده کردیم و باهاشون برگشتیم قروه،نازنینم به محض رسیدن به قروه تب کردی و مامان مجبور شد با مامان زهرا ببرتت دکتر،چیز خاصی نبود چون دزفول همش زیر باد کولر بودی،سرما خورده بودی.اوایل کمی کسالت داشتی ولی کم کم حالت خوب شد.هر روز دایی علیرضا باهات تمرین راه رفتن میکرد و هر روز قدم های بیشتری بر میداشتی،تا اینکه نفس مامان تو سن یازده ماهگیش تونست تنها و بدون کمک راه بره.مامانی مبارکت باشه

 

 

 

نخودی منم تازه از حموم اومده بیرون.خانمی عافیت باشه.

 

 

دختر نازم با واکرش حسابی راه رفتن یاد گرفته.

 

 

 

کفشت رو چرا در آوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

فکر کنم اینجا مورچه ها رو تازه کشف کردی.............

 

 

 

 

کفشه نه گوشی تلفن!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

مزه اش خوبه مامانی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

 

نازنین مامان از ماکارونی خیلی خوشت میاد و خیلی بامزه میخوری.

 

 

 

 

 

 

 

   یه روز یه مراسمی از سمنان رو از تلویزیون پخش کردن که تو اولین بهار زندگی نی نی ها اونا  رو توی گل محمدی می غلتوندن.با این کار دیگه آلرژی به گل پیدا نمیکنن.البته به گفته خودشون و من نمیدونم این کاراز لحاظ علمی هم ثابت شده یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟ولی چون رسم قشنگی بود فرشته نازم،منم تو رو توی گلهای محمدی غلتوندم.

اینم عکسای مراسم غلتوندن فرشته نازم در گل محمدی.خونه مامان زهرا قروه

 

فدات بشم کجا رو داری نگاه میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

وای که چقدر ماه شدی.

 

 

 

 

خیلی هم از این کار خوشت اومده بود.

 

 

کلی هم ازت فیلم گرفتم.فیلمات رو هم دارم.

 

 

 

 

 

 

 

 

اینا چیه میریزن رو سرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

اون شب خیلی بهت خوش گذشت.ولی حیف بابایی نبود.با مامان زهرا و دایی علیرضا و خاله آتنا کلی تو گلا غلتوندیمت و تو هم همش میخندیدی.کلی هم گلبرگ خوردی.

 

 

 

فرشته من خوابهایت همیشه آرام.

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)