مانیا فرشته همیشه شادمانیا فرشته همیشه شاد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

مانیا فرشته همیشه شاد

16 ماهگی گل نازم

1393/11/25 3:56
نویسنده : مامان مژده
1,042 بازدید
اشتراک گذاری

 

         اوایل این ماه بود که شروع به ماما گفتن کردی البته قبلاً هم میگفتی ولی فراموش کرده بودی تا این ماه...صبح که از خواب بیدار میشی شروع میکنی به ماما ، ماما ، ماما  و مامان هم حسابی خوشش میاد. بابا هم میگی ولی خیلی کم.حرف زدن طوریه که اکثر کلمات رو میگی ولی همون لحظه س و بعداً فراموش میکنی مثلاً ذُیت(ذرت) ،باب(آب) ،نی نی ،نم نم(هر نوع خوراکی) ،بِده ،دَدَ ،بابا ،ماما و .........معنیشون رو هم میدونی و به جا هم استفاده میکنی.

 بابایی بهت یاد داده موقع آب خوردن حتماً بشینی،شما هم موقعی که تشنه ای میای جلوی یخچال میشینی و میگی ماما باب بده.

         حالا از شیرین کاریهات بگم عسل زندگیم.یه روز که مامان نمازش رو خونده بود دیدم رفتی و حوله حمومت رو آوردی و سرت کردی و داری ادای مامان رو در میاری و آروم با خودت پچ پچ میکنی که مثلاً داری نماز میخونی.اون لحظه با بابایی میخواستیم بخوریمت دخمل عسلم.

         16 ماهگیت خیلی ماه شیرینی بود،پر از شیرین کاری و تغییر......بازی کردن یاد گرفتی،با مامان،با بابایی، با دوستات و با اسباب بازیهات.قبلاً که سوار ماشینت میشدی فقط عقبی میتونستی حرکتش بدی ولی حالا میتونی رو به جلو هم حرکت کنی.بابایی یه بازی فکری(جورچین) که برای سن 18 ماهگی تا 3 سالگیه،برات خریده که اولش زیاد استقبال نکردی ولی کم کم ازش خوشت اومد و تونستی اونا رو درست سر جاشون بذاری.هر وقت درست جورچینت رو میچینی خودت برای خودت دست میزنی و از ما میخوای که برات دست بزنیم و تشویقت کنیم.

         با شروع سرما،بخاری رو نصب کردیم و بهت یاد دادیم که نباید نزدیک بخاری بری چون داغه.اگه من و یا بابایی بخوایم نزدیک بخاری بشیم از دور شروع به اوف اوف کردن میکنی. اگه توپت و یا هر وسیله دیگه ای نزدیک بخاری بیفته خودت نمیری بیاریش و از من یا بابایی میخوای که برات بیاریمش.مرسی گلم که باهامون همکاری میکنی و مراقب خودت هستی.

 

 

 

 

نخودی مامان دوست دارم...

 

 

 

 

 

اینجا رفته بودیم فروشگاه لباس کودک،که شما هم رفته بودی به،ماکت های دست میزدی و میخندیدی و به من نگاه میکردی و میگفتی ماما

 

 

 

 

 

 

 

بفرما بلال دخملی...

 

 

 

مامان جان اصلاً اجازه نمیدی که درست و حسابی ازت عکس بگیرم اینجا هم همش در حال تکون خوردن بودی،و نشد درست ازت عکس بگیرم.

 

 

 

 

 

اینجا هم داری با اون قاشق کوچولو به پنگوئن  که بهش میگی" جی جی "و الاغت که با اونم میگی "اَر اَری" نم نم  (به قول خودت ) میدی و موقع دادن نم نم صداشم در میاری.

 

 

 

 

 

اینجا هم کیف اداره بابا رو دست گرفتی و با مامان میگفتی "ماما دَدَ"یعنی مامان من دارم میرم بیرون و بعدم خداحافظی میکردی و دستت رو تکون میدادی.

 

 

 

با مامان دوستات هماهنگ کردم که دوستاتم بعضی اوقات بیان پیشت که کمتر تنها باشی.

 

 

 

 

گل نازم،میز رو از تو پذیرای بر داشتیم گذاشتیم اتاق،تا خدا نکرده موقع بازی کردن آسب نبینی،حالا که گوشه اتاق گذاشتیم شما اسباب بازی هات رو میذاری روی میز و کلاً روی اون میشینی و بازی میکنی.

 

 

 

اینجا مامان یه بار یه برگ از درخت بالنگ کندم و بو کردم و گفتم به به چه خوش بوه،از اون روز شما هم یاد گرفتی هر موقع که تو حیاط میریم،یه برگ از این گل میچنی و بو میکنی و میگی به به....و بعدم میاری برای مامان که بو کنه و میگی به به...

 

 

 

 

این میله رو هم میگیری  دورش میچرخی. 

 

 

 

 

 

 

دخترکم الهی فدایی بشم که انقدر خوشگلی با اون پوتینای نازت.

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم جور چینته که میتونی کامل درست بچینی،و بعضی از حیونا رو هم میشناسی مثل هاپو که میگی"هاپ هاپ"گربه که میگی"ماو ماو"پنگوئن رو میگی"جی جی"اسب رو میگی"هه هه"و  این حیونا رو هم در هر شکلی باشن چه کارتون چه واقعی میتونی تشخیص بدی و هر جا ببینی صداشون رو در میاری.

 

 

 

 

 

 

دخملی نازم این نی نی که بغلته خیلی دوسش داری و یه پستونک دور گردنش داره که مدام بهش میدی که بخوره.

 

 

کودکم،خوابت آرام......

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)