مانیا فرشته همیشه شادمانیا فرشته همیشه شاد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

مانیا فرشته همیشه شاد

17ماهگی

1393/11/26 3:55
نویسنده : مامان مژده
682 بازدید
اشتراک گذاری

         این ماه پر بود از خاطرات قشنگ و اتفاقای شیرین.کلی مهمون عزیز داشتیم.

         اوایل ماه عمو آرمین و خاله دلنیا اومدن خونمون و تو هم کلی از اومدنشون ذوق کردی.حسابی براشون شیرین زبونی میکردی و با خاله حسابی خوش بودی.یه بازی جدید هم از خاله یاد گرفتی اونم تقلید حرکات.یعنی خاله هر کاری میکرد تو تکرار میکردی و ادای خاله رو در می آوردی و هر وقت هم خاله میخواست ادای تو رو در بیاره شروع به کارای عجیب و غریب می کردی که مثلاً خاله کم بیاره.ولی عمو و خاله فقط چند روز تونستن بمون و برگشتن تهران و هممون از رفتنشون کلی غصه خوردیم.

         دو هفته از رفتن عمو و خاله نگذشته بود که باز برامون مهمون اومد.اینبار کلی مهمون داشتیم.(مامان زهرا، دایی علیرضا،خاله آتنا،عمو محمد و خاله حمیرا،عمار و هژیر)نمیدونستی از خوشحالی براشون چکار کنی.عروسکات رو به خاله نشون میدادی،با دایی علیرضا و عمار بیرون میرفتی و عکس میگرفتی،با هژیر و خاله آتنا تو حیاط آب بازی می کردی.اینقدر بهت خوش میگذشت که گاهی ساعت ها خبری از من و بابایی نمی گرفتی.مهمونامون بعد از دو روز رفتن و باز هم تنها شدیم و باز دلون براشون حسابی تنگ شد.

          امّا از شیرین کاری ها و شیرین زبونی های این ماهت برات بگم که حسابی ترکوندی.به بابا داریوش میگی بابا جی یا بابا عسیس.به مامان مژده هم میگی ماما مُده یا موده یا نانا. دایی علیرضا رو دایی اییی ،خاله رو هاله و آتنا رو آته  صدا می زنی.صدای حیوانا رو هم تشخیص میدی و صدای چندتاشون رو هم در میاری ماااااااااو(پیشی)، هاپ هاپ(هاپو) و جی جی(پرنده ها).با دیدن موتور و ماشین و یا هواپیما شروع به بیب بیب میکنی.یه روز هم که رفته بودیم بازار قدیم دزفول به محض ورود به راسته آجیل فروش ها و عطار ها شروع کردی به گفتن ماما ،نم نم و پشت سر هم تکرار میکردی و من وبابایی کلی بهت خندیدیم و کلی هم نم نم خوشمزه برات خریدیم.

          هنوز هم خیلی تلویزیون نگاه میکنی و مدم میگی باب یعنی کارتون باب اسفنجی.یه کارتون دیگه هست به اسم (ریرا) که خیلی دوسش داری و به همین خاطر من وبابایی اسم یکی از عروسکات رو گذاشتیم ریرا و تو هم اییییا صداش میکنی.هر کدوم از عروسکات یه اسم دارن و تو هم همشون رو به اسم میشناسی.

 

 

 

 

با هم رفته بودیم بیرون که تو جای خیلی قشنگ یه گله دیدیم.با هم کلی تو علفزارل و با گله گوسفندا بازی کردیم.

 

 

 

 

 

 

 

اینجا پلاژه.تو هم حسابی از آب بازی لذت بردی.....................

 

 

 

 

 

 

 

چقدر خوشمزه کباب میخوری.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این عکسا رو دایی ازت گرفته.دایی حسابی هنرمنده....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم بوسه دایی از مانیای نازم...

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)